ببخشید شما به روح اعتقاد دارید؟اگه دارید؟ به جون همون روح عزیز و مامانی تون جواب آدم رو بدهید(من یکی چون فرشته ام استثنا جواب من رو ندید!) هی به ما میگن سنگ پا ، احمدی نژاد سی و دو استان رو با تمام مخلفاتش گشت ، هیچ که نگفت سنگ پا ، ما یه روز 2 ساعت در راستای دل خودمون! (فی احوالات چشم چشم دو ابرو! ننه بریم خواستگاری می دونم آرزو داری...حافظا... ) کار کردیم ،( اونم چی؟ رتق وفتق امور یا همان راست وریس کردن کار های رباتیک خودمون) شدیم سنگ پا ، ای کاش می گفتن؛ قزوین تا دلم خنک بشه ولی یه قزوین!نا قابل رو هم برا این دل صاب مرده دریغ کردن ، الهی جزغاله شی وصله که هر چی می کشم از دست توی پدر نسوخته است،الهی بسوزی ای روزگار عاشق پیشه که تجزیه به خاطر تو حذف کردم ، اما تو به من چی دادی ؟( خصوصیه!!!)الهی اون پیتزا که تو هتل پارسیان تبریز به خاطرش 6 هزار تومن پیاده شدیم ، از این جات در بزنه بیرون این هوا ، علی رضا اگه دستم بهت برسه، آنچنان(( ولمون کن )) نشونت بدم که دیگه به ریس گروه مامان بزرگ نگی! تو بودی می گفتی؛ نسکافه ، جوشکاری ، مهدی فلانی!(زیرآبتا زدم!دیدی)... به هر حال سفر تبریز یک دنیا تجربه بود و یک دنیا یاد گرفتن و یک دنیا فهمیدن...خوشحالم که این سفر رو اومدم ، و غمگینم که چرا قدر این لحظات رو بیشتر ندونستم ، سوغات این سفر خاطره های قشنگ و دو ستی های جدید و قهرهای زود گذر بود، و اینکه آدم ها چقدر جالب اند و چقدر متقاوت ، توی این سفر یاد گرفتم ، هر وقت غمگینم ، برای اینکه بقیه رو ناراحت نکنم بخندم ، حتی اگه یه روزی یه نفر ،جلوی چشمام ،دلم رو شکست ، براش آروزی خوشبختی کنم . از اون جایی که قرار شد حرف ها بین خودمون بمونه ، کرکره رو میکشم پایین ، شاید یه فرصت دیگه نوشتم که چی بودیم وچی شدیم؟ از همه بچه های که تو سفر تبریز همراه ما بودن نهایت تشکر رو دارم، از گروه خودمون ، به امید روزی که یکی حال منا بگیره. نقطه آخر خط
قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟
از کجا وز که خبر آوردی ؟
خوش خبر باشی ، اما ،اما
گرد بام و در من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو ، دروغ
که فریبی تو. ، فریب
قاصدک هان ، ولی ... آخر ... ای وای
راستی ایا رفتی با باد ؟
با توام ، ای! کجا رفتی ؟ ای
راستی ایا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خکستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طمع شعله نمی بندم خردک شرری هست هنوز ؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم می گریند
ما برای کار کردن آمدیم!!!!
یکی از آن دسته مسائلی که خیلی مهمه، کارو شغله، از قدیم الایام گفتند«کار جوهره مرده» (قابل توجه خانم های شاغل!) البته خدا بیامرزه شعرای مارا که عینهو آب خوردن شعرکاری در مورد کار میگفتندمثلاً«برو کار میکن مگو چیست کار که سرمایه زندگانی است کار»البته احتمالاً دوره سعدی اینا بابای پولدار وآقازاده ها ومرفه های بی درد واختلاس گران اجتماعی و سود جویان بیت المال و باندهای رانت خواری نبوده است، شاید تو اون دوره برای دانشجوی درس خونده کار فت و فروان بوده ولیسانس های آن زمان دربه در دنبال کار نبودنند بگذریم داشتم میگفتم که کار چیز خوبی است ومرد وزن هم ندارد همانطور که گفتند «مرد به کاری زن به کاری تا بگردد روزگای» این در حالی است که در طول (یا عرض)تاریخ بشری تلاش های مذبوحانه ای انجام شده تا اعتقاد به کار کمرنگ شده وتنبلی وعلافی توجیه شود واین فرهنگ انحرافی حتی در شعر ما هم نفوذ کرده ملاحضه بفرمایید:
بیت انحرافی1:«بخور بخور کار منه خدا نگهدار منه » بفرما این از نوع شکمی اش ،این همان جریان سر وجانم فدای شکم است که ببین تا کجاها رخنه کرده ،پدر سوخته
بیت انحرافی2:«ما کار نداریم وغم کار نداریم ما کار بجز دیدن دلدار نداریم» این هم جریان فکری کوچه علی چپ ها ، برادرمن این هم شد کار،تو این دوره و زمونه دیدن دلدارهم پولی شده ، عشق و عاشقی که نون شب نمیشه،بقول بابام حیف نون!
ورژن جدید سعدی خطاب به نسل جوان: برو کار میکن، مگو نیست کار یکی مرد کاری،به از صد هزار
حالا پایین بودن نرخ اشتغال به کنار،این نسل جوان دانشجو تا یک مدرکی میگیرند انگاردیگه کمتر نخست وزیری را قبول ندارند چنان گردنشان صاف میگیرندو سینه سپر میکنند که آدم را یاد خدا بیامرز ناصر الدین شاه می افتد.حقیقیتی واقعی(مرسی فلسفه!)مگر نشنیدی که میگن «کارکه عار نیست» .البته برهمگان ،واضح ومبرم است «که کار باید به کاردان سپرد» وهمچنین « کار هر بز نیست خرمن کوفتن گاو نر میخواهد مرد کهن» والبته این درست است که«کاری بکن بهر ثواب ، نه سیخ بسوزد نه کباب»آخ گفتی کباب که «کباب پخته نگردد مگر ز گردیدن » ونیز«آخ ربابه دلم برات کبابه » چی گفتم بگذریم . ولی این بنده خدا دانشجو هم گاهاتقصیری نداردچون بعضی کارها «کار حضرت فیل است» ولی این طرف قضیه را باید قبول کرد برای جوان پرتلاش وفهمیده وکاری ،کار کم نیست .البته بگویم جایگاه واستعدادها فرق میکند فردا یقه ما را نچسبید .
یک بیانیه دانشجویی ـ کاری: می گویند «کار از محکم کاری عیب نیمکند» این اساتید ما برای تاید نهایی کردن نمرات چنان عجله می کنند که آدم نمیفهمد چه کار می کند،«کارها نکو شود اما به صبر» واین در مورد نمره هم!، درست است که«کار همان کرد که تمام کرد» اما استاد مگر خود شما روزی دانشجو نبوده ای !دل بقیه دله دل شما که زبانم لال گل نیست . «زحمت گل را بلبل کشید وبرگ گل را باد برد کوه بیستون بشکست و شهرتش را فرهاد برد»استاد این دانشجو چه کند، حداقل نمره برگه سیاه کردنش را بدهید .«منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا زیین هر دو نام ماند چو سیمرغ وکیمیا» ،هر چند همه ما دانشجوها سری ته یک کرباسیم. اما «گوش اگر گوش شما، ناله اگر ناله ماست آنچه به جایی نرسد فریادست»و البته استاد «صلاح مملک خویش خسروان دانند»حالا همین جوری بیانیه دادیم تا «کار کشته شویم»
ترمز بریدگان سلوک
مولانا حسن سه کله یافت آبادی در رساله(( چین و چروک فی اطوار ترمز بریدگان سلوک)) در فصل پنجم باب چهارم نمط سوم وسط صحفه در خطاب به نماینده خود در نشریات دانشکه گاه آزاد تقی چارگوش می فرماید
((خلاصه کنام آتقی الف لامو ولش د دلاره ی یاره پ پول خودمونه ل یعنی لبو رد کن بیاد و یعنی وای ننه بریم خواستگاری م یعنی ما اینیم الف یعنی اخ کن بیاد س یعنی بپا سه نشه ی آخر هم یعنی یکی طلبت ))
در شرح این اشارات لطیف همشیره تقی چارگوش پری چارچش که رابعه دوران و مریلین زمان خود در دانشکه گاه آزاد بود با مداد ابرو در حاشیه آن رساله نوشته اند
((این یک ور قضیه است جونی ! د فقط اشاره به دلار که نیس مردا حتی اگه ((دون خوان)) هم بشن باز یه چیزشون میشه آره جیگر یادمه قدسی می گفت پری جون د یعنی دیسکو یعنی دانس یادته (پری خانم در حدود ده صحفه مکاشفات ومناظرات خود و قدسی را ذکر کرده و سپس می فرماید) وا خاک عالم چی داشتم می گفتم ؟ها؟ آره جونی ... پ یعنی پیست یعنی پری چارچش یعنی خودم جونی یعنی پارتی یعنی پسره ... خاک بر سر خرش کنن مرده شور اون فیافشو ببرن بهم گفت پری پ یعنی پل نیومن با کیف زدم تو پوزش و ولش کردم اومدم خونه . کتابای کستاندواشو دادم قدسی براش ببره و کتابای کریشتامور تیمو ازش بگیره . یه نامه هم براش نوشتم که همش یه خط بود این جوری
دلایل شکست تیم ملی از زبان یانگوم
یانگوم گفت:همانطور که روح استاد عزیزم بانوی اول دربار خدا بیامرز بانو هن گفتند :تیم فوتبال ایران دارای بی نهایت ستاره و سیاره ، مشتری زحل ،اورانوس ، نپتون ، پروتون و از این حرف ها بود ،که هر کدام مواظب بودنند ،لنگشان آسیب نبیند و خدای نکرده در تیم باشگاهی شون قوز فیش نشوند و چهار چرخشون هوا نرود.همان طور که بانوی منشی های دربار سلطنتی بانو چوی هم گفتند: تیم ایران فقط علی دایی را کم داشت که 11 حیرون تو زمین بدووند ، استاد شن هم گفته : ژنرال ایرانی ها به علت افراط درخوردن ترشی دچار مرض چاپوندن ستاره ها در پستهای غیر تخصصی خود شده ،البته ژنرال ایرانی دچارمرض خود بزرگتر بینی و مبارزه با ارازل و... ببخشید خبر نگاران ومنتقدان شده است، هفسر می جان هو هم گفت : ژنرال ایرانی ها باید یک دوره آموزش ابعادزمین شناسی و پست های فوتبال را بگذراند، ژنرال باید بداند اینجا لیگ برتر نیست ،کره جنوبی هم شموشک نوشهر نیست که همین جوری بکش زیر توپ ،ورزیر اوهایو هم گفت : بازم صصد رحمت به علی دایی یک پنالتی معمولی می توانست بزنه ،این رسول خط خطی پنالتی هم گل نرد ، حیف شماره 10 .ژنرال تقصیری ندارد این تیم تیم برانکو است حالا یه سید جلال حسینی هم آورده که اون هم جواب داده . در عین حال یولی پزشک یار دربار کفت : خطیبی نیاز به طب سوزنی دارد تا نتواند انجیر خشکه بخورد که سو هاضمه نکند آخه پیش بینی کرده بود فینالیست ها ایران و ژاپن هستند . عال جناب کفت : رضا عنایتی در نقش علی دایی خوب جا افتاده بود .آندو و نکو تا می توانند برای خودشان اسپند دود کنند،در وازه بانهای ایران هم که سرکه 7 ساله هستند.
ملکه گفت :به نظر میرسد تیم ملی ایران بجای این همه ستاره اگر تیم دسته اولی استیل آذین عالی جناب پروین را می آورد، اراین بهتر نتیجه می گرفت،یانگوم افزود : این باخت چیزی از ارزش های تیم ملی ایران کم نمی کند،چون 37 ساله ارزشی و مقامی کسب نکرده است.
« نیمه سیب تو تنهاست»
عاشق: در شبی تاریک، آرزو کردم بیایی/ تا باز هم روشن شود/ چشمانمان درهم/ باز هم آرام گیرم/ باز هم آرام گیرم/ با حضورت، با جودت/ آری/ چون نباشی/ نیمه سیب تو تنهاست.../ روزها می زدودند/ تازگی را از سیب/ نیمه سیب تو تنهاست/ این نهال سبز کوچک/ در دلش غوغای بیبرگی است/ خم عشقت.../ عاقبت کاری است.
- معشوق: نیمه سیب تو را/ یک نفر گاز زد و رفت و یکنفر که بیهوار رفته بود روی درخت! / شیب کاز خورده هنوز/ روی شاخه ؟؟ است/. (حالا) نمیدونم این ؟؟/ چرا قاطی کرده است/ من دیگر شیب نمیخوام/ دوست دارم شیب و ؟؟ توی باغ نیستی تو/ سیب من بگو چرا/ روی سیب تو سیب شد- بیا این ؟؟ رو وردار و برو/ نکته پرتی تو هم؟
برنامه ریزی 21!
امتحانات پایان ترم دانشگاه آزاد تا تاریخ بیستم تیر ادامه داشت و بیست و سوم تیر با انجام انتخاب واحد،کلاسهای ترم تابستانی شروع شد ،اینجا یک سوال مهم و اساسی طرح میشود واینکه چطور می توان انتخاب واحد کرد در حالی نمرات درس پیشیاز نیامده است ، آیا امکان ندارد دانشجویی درسی را بردارد و اما درس پیشنیازش را پاس نکند؟ در این صورت و طبق قانون واحد درس وی حذف شده و مجبور به پاس کردن پیشنیاز میشود واین دقیقا یعنی پول دانشجو رفته! .آیا بهتر نیست با زودتر شروع کردن ترم دوم و پایان امتحانات تا اواخر خرداد هم فرصتی به دانشجو داده شود، هم استاد، هم دانشگاه!
منحنی قلب من تابع آبروی توست
خط مجانب برآن تارگ گیسوی توست
بی تو وجودم بود یک سری همگرا
دایره همگرا دایره ی روی توست