« نیمه سیب تو تنهاست»
عاشق: در شبی تاریک، آرزو کردم بیایی/ تا باز هم روشن شود/ چشمانمان درهم/ باز هم آرام گیرم/ باز هم آرام گیرم/ با حضورت، با جودت/ آری/ چون نباشی/ نیمه سیب تو تنهاست.../ روزها می زدودند/ تازگی را از سیب/ نیمه سیب تو تنهاست/ این نهال سبز کوچک/ در دلش غوغای بیبرگی است/ خم عشقت.../ عاقبت کاری است.
- معشوق: نیمه سیب تو را/ یک نفر گاز زد و رفت و یکنفر که بیهوار رفته بود روی درخت! / شیب کاز خورده هنوز/ روی شاخه ؟؟ است/. (حالا) نمیدونم این ؟؟/ چرا قاطی کرده است/ من دیگر شیب نمیخوام/ دوست دارم شیب و ؟؟ توی باغ نیستی تو/ سیب من بگو چرا/ روی سیب تو سیب شد- بیا این ؟؟ رو وردار و برو/ نکته پرتی تو هم؟