سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هان ! دشمنی با یکدیگر، زداینده است .مقصودم زداینده مو نیست، که زداینده دین است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

نشریه طنز وصله

سلام

امروز 30 روز مونده به 31 شهریور است یعنی 30 روز دیگه یه روز مونده به شروع کلاس های دانشگاه ،  امروز اول شهریور سال 1386 است مصادف با 23 آگست2007  و 9 شعبان معظم 1428. 21 سال پیش در چنین روزی یکی از اعجایب 5 گانه تیم رباتیک دفتر نشریات  چشم به جهان گشود. ایشان را محمد جواد نامیدند.او از همان کودکی علاقه شدیدی به کار نشریاتی داشته و اولین نشریه خود را در سن 6 ماهگی و در قنداق به چاپ رساند ولی به دلیل وضع سیاسی و فرهنگی آن زمان اولین شماره نشریه او به دلیل چاپ مطالب توحین امیز و فاش کردن مسائل هسته ای ایران توقیف شد  و حکم مدیر مسئولی ایشان باطل گرید . بعد از این ماجرا ایشان دچار عقده های روانی و سرخوردگی نشریاتی  شد و این سبب شد که او کار نشریاتی را رها کرده و به سمت بازار برود وی در سن 7 ماهگی اولین کار تجاری خود را با همکاری شهرام جون شروع کرد او که در این زمینه استعدادی خاصی داشت به سرعت پیشرفت کرد و با کمک های همکار خود توانست در سن 8 ماهگی به عنوان یکی از فعالین(مفسدین) اقتصادی کشور شناخته شود ولی بعد  از دستگری شهرام جون وی نیز متواری شد و به گوشه پناه برد و او بعد از این ماجرا مشغول درس خواندن شد و با تلاش و پیگری های زیاد توانست در سن 9 ماهگی وارد دانشگاه بشود . پس از ورود  به دانشگاه در اولین قدم در انجمن برق امدن و از انجا که به کار نشریاتی علاقه خواستی داشتن در نشریه داخلی انجمن علمی برق مشغول به کارشدن ، در مدت کوتاهی ایشان به زیر ابزنی مدیر مسئول وقت پرداخته و خواستن که مدیر مسئول بشوند ولی چون مدیر مسئول وقت پارتیشون خیلی کلفت بود( خیلی ها  ، در حد جون من جون تو) زیر آب خودشون خرده شد و بعد مدتی نمیدونم چی شد کی زیراب این نشریه بدبخت رو کی زد که هنوز در نیامده بود توقیف شد

اخرش این عشق نشریاتی باعث شد که ایشان یک نشریه خریداری کنن و خود مدیر مسئول آن بشوند . وی توانست با تلاش های پیگیرانه خود در سن 10 ماهگی اولین شماره نشریه اش را چاپ کند . که مورد توجه علاقه مندان به نشریات درپیتی قرار گرفت و شماره های زیادی از ان را به عنوان در پیت استفاده شد . بعد از موفقیت شماره نخست نشریشان او یک سردبیر باکلاس و تتیش ( مامانم اینا) برای نشریه انتخاب کردن و با همکاری سردبیران شماره های بعدی نشریه در پیت تر شد و پیت فروشی های بیشتری خواستار آن شدن . او در همین ماه به عنوان یکی از فعالین فرهنگی دانشگاه شناخته شد و باعث رونق گرفتن فعالیت های فرهنگی در دانشگاه شدن از قبیل براگزاری مراسم جشن تولد ، پخش شیرینی ، درست کردن آش و هزاران کار فرهنگی دیگر شد

بعد از موفقیت در کار فرهنگی ایشان و سردبیران نشریه برآن شدن که تیم رباتیک تشکیل بدهند (حالا چه ربطی به هم داره از خودشون بپرسید) و بعد از مدتی به عضویت تیم رباتیک دانشگاه در آمدند. ایشان به کمک سردبیران گرامی خود توانست در سن یازده ماهگی اولین ربات را بسازد که نام او را به پیشنهاد مامان همان سردبیر باکلاسه حسن رد زن نامیدن .و حسن را برای شرکت در مسابقات رباتیک دانشگاه آمده کردن. بعد شرکت در مسابقات رباتیک ایشان علاقه خواستی به گوش دادن نوار خالی پیدا کردن ( حالابه من و تو چه ربطی داره که نوار خالی گوش می داد)

دوران یازده ماهگی ایشان به دلیل مسائل سیاسی ، نظامی ، امنیتی ، عشقی ، صحنه های خفن سانسور شده است (سازمان انرژی هسته ای ایران )  

و امروز جشن تولد یکسالگی ایشان است تولدت مبارک

 گفته بودی که چرا محو تماشایی منی
انچنان محو که یک دم مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشمان تو به قدر مژه بر هم زدنی




علیرضا ::: پنج شنبه 86/6/1::: ساعت 7:12 صبح

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 18


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :39264
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : وصله[42]
نویسندگان وبلاگ :
محمد جواد شایق (@)[0]

علیرضا (@)[14]


 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<